قلب تنهایی
ماه تمام و نیمه ذى حجه مطلعش / خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش
این است آن امام که تقدیر ایزدى / بعد از جواد داده مقام امامتش . .
مژده اى دل که دلربا آمد دلربایى گره گشا آمد
محنت و درد و غم فرارى شد شادى و رحمت و صفا آمد .
زندگی من به یک قلم و پاره ای کاغذ بستگی دارد ...
اما این روزها قلم و کاغذی سفید پیدا نمیشود .پس کجا حرف هایم را بنویسم ؟؟؟
قبلا رودررو همه چیز را به تو میگفتم و تو چه شکیبا به آن ها گوش میدای ولی ...
ولی حال کسی نیست که برایش حرف بزنم ...
از آن موقعی که تو رفتی یک قلم و تکه ای کاغذ مرحم درد های من شد .
باید اعتراف کنم که قلبت حتی از دریا ها هم بزرگ تر است .
میدانم اگر بودی و این جمله را میگفتم و تو میشنیدی با لبخندی میپرسیدی .چرا قلبم باید انقدر بزرگ باشد؟
چون تا حال هزاران کاغذ و هزاران قلم بخاطر نوشته هایم تمام شدند و به پای حرف هایم سوختند .
ولی تا یاد دارم تو برای شنیدن حرفهای بی پایانم همیشه حاضر بودی ...
میخواهم فریاد بزنم کجایی ؟هنوز صدایم را میشنوی ؟
سوال ها همیشه هستند ولی به سوال های من هیچگاه جواب داده نشد ...
کاش صدایم به گوشت میرسید و باز با لبخند مرا میبوسیدی ...
اینجا همه میگویند که تو خیلی دور شدی .
اما من باور نمیکنم .اگر انقدر از من دوری پس چرا من هنوز نفس میکشم ؟
به جان خودت آن وقت که رفتی از خدا خواستم نفس هایم را به تو ببخشد و برایت آرزوی خوشبختی کردم ...
ولی باید بدانی که هنوز دارم نفس های سردی میکشم و به امید دیدنت اشک میریزم ...
ولی میخواهم این تن بی جان را با خود همه جا بکشم تا تو را ببینم ...و آن روز میخواهم بگویم
اینجاقلم و کاغذنیست پس بیا و دوباره حرفهایم را گوش کن
نظرات شما عزیزان:
برچسبـهـ ـا : عشق تنهاییمیلاد امام هادی